مرکز عشق

مرکزعشق

مرکز عشق

مرکزعشق

 

اجازه هست که قلبمو برات چراغونی کنم؟

پیش نگاه عاشقت،چشمامو قربونی کنم؟

اجازه میدی تا ابد سر بذارم رو شونه هات؟

روزی هزارو صد دفه،بگم که می میرم برات؟

اجازه دارم به همه بگم که تو مال منی؟

ستارتم اینو میگه،که تو،تو اقبال منی؟

اجازه هست تا ته مرگ منتظر تو بشینم؟

تو رویاهای صورتیم،خودم رو با تو ببینم؟

اجازه میدی که شبا همش بیام به خواب تو؟

اون عکسی که با هم داریم جا بدمش تو قاب تو؟

اجازه میدی که قصه هام با عشق تو جون بگیره؟

چشمای عاشقم واست روزی هزار بار بمیره؟

اجازه هست پناه من گرمی آغوشت بشه؟

هر اسمی جز اسم خودم،دیگه فراموشت بشه؟

اجازه میدی که بگم،من مال تو،تو مال من؟

من از تو خواهش می کنم که زیر وعده هات نزن

مثل اون موج صبوری که وفا داره به دریا
تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا


چه قدر تازه و پاکی مث یاسای تو باغچه
مث اون دیوان حافظ که نشسته لب طاقچه


تو مث اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مث اون حرفی که ناگفته می مونه دم اخر


تو مث بارون عشقی روی تنهایی شاعر
تو همون ابی که رسمه بریزن پشت مسافر


مث برق دو تا چشمی توی یک قاب شکسته
مث پرواز واسه قلبی که یکی بالاشو بسته


مث اون مهمون خوبی که می اد اخر هفته
مث اون حرفی که از یاد در و پنجره رفته


مث پاییزی ولیکن پری از گل های پونه
مث اون قولی که دادی گفتی یادش نمی مونه


تو مث چشمه ابی واسه تشنه تو بیابون
مث یه اشنا تو غربت واسه یه عاشق مجنون


تو مث یه سر پناهی واسه عابر پیاده
مث چشمای قشنگی که تو حسرت یه سیبه


چشمه چشمای نازت مث اشک من زلاله
مث زندگی رو ابرا بودنت با من محاله


یه روزی بیا تو خوابم بشو شکل یک ستاره
توی خواب دختری که هیچ کس و جز تو نداره


تو یه عمره می درخشی تو یه قاب عکس خالی
اما من چشمام و دوختم به گلای سرخ قالی


تو مث باد بادک من که یه روز رفت پیش ابرا
بی خبر رفتی و خواستی بمونم تنهای تنها


تو مث دفتر مشقم پر خطای عجیبی
مث شاگردای اول کمی مغرور و نجیبی


دل تو یه اسمونه دل تنگ من زمینی
می دونم عوض نمی شی تو خودت گفتی همینی


تو مث اون کسی هستی که میره واسه همیشه
التماسش می کنی که بمون اون می گه نمی شه


مث یه تولدی تو مث تقدیر مث قسمت
مث الماسی که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت


مث نذر بچه هایی مث التماس گلدون
مث ابتدای راهی مث اینه مث شمعدون


مث قصه های زیبا پری از خوابای رنگی
حیفه که پیشم نمونن چشای به این قشنگی


پر نازی مث لیلی پر شعری مث نیما
دیدن تو رنگ مهره رفتن تو شب یلدا


بیا مثل اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد
دید یارش داره می میره موندش و صرف نظر کرد.

پرنده دل مرا تو بهترین ترانه ای

عشق روزگار من ،تو بهترین نشانه ای

              تو باغ و گلشن منی ، تو بهترین بهانه ای

                            تو عشق جاودان من ، تو ماه آشیان من

                                       تو ساز من ، تو سوز من ، تو بهترین یگانه ای

                                                  کلام دل حلاوتی   ، پیا       م دل بشارتی

                                                           به هر کجا که بنگرم ، تو بهترین جوانه ای

   


 

به کوه و دشت و بوستان ، به ماه و اختر و زمان

           تو عشق جاودانه ای ، تو بهترین جوانه ای

                           شکوه آرزوی من ، اگر ببار نیاورد

                                     تو ای نهال آرزو ، تو بهترین جوانه ای

                                            تو پاره تن منی ، تو عشق جاودان منی

                                                      پرنده دل مرا تو بهترین ترانه ای

عشق صدای فاصله هاست وعاشق همیشه تنهاست!!

کاش می شد سه چیز را از کودکان یاد بگیریم: بی دلیل شاد بودن و پای کوبیدن* همیشه سرگرم کار بودن و

 بیهوده ننشستن* حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فریاد زدن

*************

یکی محبت می کنه و یکی ناز می کنه !اونی که ناز می کنه همیشه محبت می بینه اما اونی که محبت می کنه

 همیشه تنهای تنهاست

*************



در زندگی باران نباش که فکر کنند خودت را با منت به شیشه میکوبی ؛ ابر باش تا منتظرت باشند که بیاییrose

***********
عشق مثل آب میمونه.....که میتونی توی دستت قایمش کنی..آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی

نیست... قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر ازخیسی خاطره است

***********

پرسید به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به

خاطر هیچ کس. پرسید پس به خاطر چه زنده هستی؟ با اینکه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یک بغض

غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک تو چشمانش جمع

 شده بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است