-
دانلود کتاب شاخه: کامپیوتر و تکنولوژی
پنجشنبه 17 دی 1388 18:49
آشنایی با شبکه خصوصی مجازی VPN نویسنده: مینو به تابان تعداد صفحات: 18 حجم کتاب: 1.04 مگابایت زبان: فارسی دانلود
-
دانلود رایگان کتاب فارسی آموزش اسکیس و راندو (مهندسی معماری)
چهارشنبه 16 دی 1388 20:29
دانشجوای معماری همیشه یکی از بزرگترین مشکلاتشون راندو و پرزانته کردن پروژه هاشون هستش ( الانم که تقریبا نزدیک تحویل پروژه های دانجویان معماری هستش و همه مشغول آماده کردن پروژه هاشون هستن ) برای دانلود به ادامه مطلب بروید دانلود رایگان کتاب فارسی آموزش اسکیس و راندو (مهندسی معماری) دانشجوای معماری همیشه یکی از بزرگترین...
-
ترفندهای گوگل تالک
دوشنبه 14 دی 1388 20:59
Google Talk رو که حتما میشناسید … مسنجر گوگل که کمتر کسی هست که با آن آشنایی نداشته باشد . محیط ساده و بی آلایش و بدون تبلیغات – امکانات قابل توجه – سرعت بالا کیفیت بالای کنفرانسهای صوتی همگی باعث شده تا این مسنجر جای خود را در بین کاربران خصوصا کاربران حرفهایتر اینترنت باز کند . بر خلاف ظاهر سادهی گوگل تاک ، این...
-
دانلود کتاب بدنسازی
دوشنبه 14 دی 1388 20:25
در این پست لینک 12 کتاب مناسب برای بدنسازی را برای گذاشتم برای دانلود روی لینک دانلود کلیک کنید دانلود
-
باز کردن فایل با Open With فایلهای ناشناخته را باز کنید
یکشنبه 13 دی 1388 03:42
با سلام یکی از مشکلاتی که شاید بیشتر کاربران رایانه با آن مواجه میشوند، فایلهای ناشناختهای است که پسوند خاصی ندارند، بنابراین برای استفاده از آن باید وقت زیادی را صرف کرده تا بتوانید آن را با برنامه مخصوص به خود باز کنید. فرض کنید شما فایل PDF دارید و نمیدانید که PDF است، حال شاید برای بازکردن آن با برنامههای...
-
آموزش وبلاگ نویسی توسط نرم افزار word 2007
یکشنبه 13 دی 1388 03:25
نرم افزار آفیس ورد 2007 یکی از محصولات مجموعه آفیس است که امکان وبلاگ نویسی آفلاین را برای کاربران سرویس های وبلاگ فراهم آورده است. با استفاده از word 2007 ، کاربران میتوانند ابتدا متن خود را در ورد نوشته و سپس با طی مراحل اتصال به وبلاگ، از طریق نرم افزار ورد، بدون وارد شدن به سرویس وبلاگشان، مطلب خود را از داخل ورد...
-
کی عاشق تره؟ - داستان عاطفی
یکشنبه 13 دی 1388 03:14
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند .آن ها عاشقانه ... یکدیگر را دوست داشتند زن جوان : یواش برو من می ترسم مرد جوان : نه این جوری خیلی بهتره زن جوان : خواهش میکنم من خیلی می ترسم مرد جوان : خوب ، اما اول باید بگویی که دوست دارم زن جوان : دوست دارم ، حالا میشه یواشتر برونی مرد جوان : مرا محکم بگیر زن جوان :...
-
کمک به همسایه
یکشنبه 13 دی 1388 03:09
«در شهر دمشق پارسا مردی بود و کفشگری کردی. آنچه دسترنج خود بودی، جمع کردی. چون استطاعت شد، قصد حج کرد که بدان دسترنج خود به حج رود. شبی پسر خود را به خانه همسایه فرستاد. چون اندر آمد، دیگ پخته بود و گوشت برکشیده و میخوردند. پسر گفت: مرا از آن آرزو کرد، هیچ به من ندادند. کفشگر برخاست و به خانه همسایه آمد و گفت: سبحان...
-
دلیل قانع کننده
یکشنبه 13 دی 1388 03:07
مر د میانسال وارد فروشگاه اتومبیل شد. بامو آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود. وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد. قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. چند شاخ مو بر...
-
اتفاق
یکشنبه 13 دی 1388 03:05
ببخشید اقا ما قبلا همدیگرو در همین مکان ندیدیم؟ -نه فکر نمیکنم چطور مگه؟ خودمم نمیدونم فقط احساس میکنم این صحنه رو قبلا دیدم! حس بدی دارم ولی باید یه چیزی بهتون بگم من دیدم که شما... -بهش فکر نکنین حتما اشتباه میکنین. اما شما باید اجازه بدین که حرفمو بزنم! من شنیدم انسان ها هنگام تولد زندگی خود را مشاهده میکنند و خود...
-
ببخشید شما ثروتمندید ؟
یکشنبه 13 دی 1388 03:02
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرک پرسید:«ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم...
-
سیگار و دعا
یکشنبه 13 دی 1388 03:01
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟» ماکس جواب می دهد: «چرا از کشیش نمی پرسی؟» جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.» کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.» جک نتیجه را برای دوستش...
-
هرگز زود قضاوت نکن !
یکشنبه 13 دی 1388 02:59
مرد مسنی به همراه پسر ۳۲ سالهاش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد: پدر نگاه کن درختها حرکت میکنن....
-
شایعه
یکشنبه 13 دی 1388 02:57
زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته شده بود، به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید، از کار خود...
-
داستانی کوتاه از مرگ های مشکوک
یکشنبه 13 دی 1388 02:27
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت به خصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض آنان نداشت. این مساله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسایل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد...
-
پس کجایی؟
یکشنبه 13 دی 1388 02:25
صبح ها مسیر ثابتی دارم و اگر عجله نداشته باشم آنقدر در ایستگاه منتظر می مانم تا تاکسی مورد علاقه ام برسد. در واقع راننده این تاکسی را دوست دارم. راننده پیر و درشت هیکلی با دست های قوی و آفتاب سوخته و چشم های مشکی رنگ است که تابستان و زمستان سر شیشه ماشین را باز می گذارد و با آنکه چهار سال است بیشتر صبح ها سوار ماشینش...
-
ستاره دریایی
یکشنبه 13 دی 1388 02:23
پیرمردی مشغول قدم زدن درکنار دریا بود.وقتی او به نقطه ای بر روی شن ها رسید هزاران ستاره دریایی شسته شده کنار ساحل بودند.کمی جلوتر در قسمت پایینی ساحل او زن جوانی را دید که در هر لحظه یک ستاره دریایی را بر میداشت و آن را دوباره به طرف اقیانوس پرتاب می کرد. او با تعجب فریاد زد"اوه تو یک دختر نادانی" "تو...
-
RoadPilot؛ در کمین دوربینهای کنترل سرعت
یکشنبه 13 دی 1388 01:14
RoadPilot؛ در کمین دوربینهای کنترل سرعت RoadPilotیک کمپانی اروپایی و سازنده ردیابهای رادیویی مجهز به GPS است. این رادار میتواند وجود دوربینهای سرعتشمار در خیابانها و اتوبانها را هشدار دهد. نسخه موبایلی این رادار به نام RoadPilot Mobile با نرمافزار نوکیا کار میکند اما در آینده نزدیک گوشیهای بیشتری مثل...
-
چند توصیه برای تلفنهای همراهی که در آب میافتند
یکشنبه 13 دی 1388 01:02
چند توصیه برای تلفنهای همراهی که در آب میافتند آب و محصولات الکترونیکی بهویژه رایانههای جیبی یا تلفنهای همراه هیچ سازگاری با یکدیگر ندارند، پس میتوان تصور کرد در صورتی که این دستگاهها بهطور تصادفی در آب بیفتند چه اتفاقی ممکن است رخ دهد. به گزارش ایسنا، آسیبدیدگی ناشی از تماس با هر نوع آبی برای تلفن همراه...
-
دیدن سرعت واقعی اینترنت
جمعه 11 دی 1388 15:16
هنگامی که شما به اینترنت متصل می شوید در Taskbar شما دو کامپیوتر چشمک زن هست که با کلیک بر روی آنها سرعت اینترنت کانکت شده شما را نشان می دهد اما این سرعت ، سرعت واقعی اتصال شما نیست برای فهمیدن سرعت واقعی اتصال به اینترنت : 1- به Control panel ویندوز بروید 2- بر روی آیکون Phone and Modem Option دبل کلیک کنید 3- بر...
-
باران
جمعه 11 دی 1388 15:14
کنار پارک نشسته بود و عصای سفیدش را محکم در دست جمع کرده بود ...صدای غرش آسمان را شنید ... بلند شد و دستش را برای گرفتن قطرات باران دراز کرد .. ناگهان سردی چیزی را در کف دستش احساس کرد... دختر بچه در حالیکه به سرعت از کنارش می گذشت فریاد زد : مامان...! پول رو دادم به اون گداهه...
-
به یاد داشته باش تورا هرگز رها نخواهم کرد
جمعه 11 دی 1388 15:01
روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را دوستانم را ، مذهبم را زندگی ام را ! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم.به خدا گفتم : آیا میتوانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد.او گفت :آیا سرخس و بامبو را میبینی؟پاسخ دادم :بلی . فرمود : هنگامی که درخت بامبو و سرخس...
-
کمک به همسایه
جمعه 11 دی 1388 14:59
«در شهر دمشق پارسا مردی بود و کفشگری کردی. آنچه دسترنج خود بودی، جمع کردی. چون استطاعت شد، قصد حج کرد که بدان دسترنج خود به حج رود. شبی پسر خود را به خانه همسایه فرستاد. چون اندر آمد، دیگ پخته بود و گوشت برکشیده و میخوردند. پسر گفت: مرا از آن آرزو کرد، هیچ به من ندادند. کفشگر برخاست و به خانه همسایه آمد و گفت: سبحان...
-
کی عاشق تره؟ - داستان عاطفی
جمعه 11 دی 1388 14:58
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند .آن ها عاشقانه ... یکدیگر را دوست داشتند زن جوان : یواش برو من می ترسم مرد جوان : نه این جوری خیلی بهتره زن جوان : خواهش میکنم من خیلی می ترسم مرد جوان : خوب ، اما اول باید بگویی که دوست دارم زن جوان : دوست دارم ، حالا میشه یواشتر برونی مرد جوان : مرا محکم بگیر زن جوان :...
-
حکایت
جمعه 11 دی 1388 14:52
مردی در خم نگریست و صورت خود در آن بدید، مادر را بخواند و گفت: دزدی در آن نهان است، مادر فراز آمد و در خم نگریست و گفت: آری فاحشهای نیز همراه اوست.
-
فقط انتخاب کنید!
جمعه 11 دی 1388 14:51
امت فاکس، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود برای صرف غذا به رستورانی رفت . او که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود . اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او...
-
مرده پرست
جمعه 11 دی 1388 14:50
-اوه چه سر و صدایی(تیشه به زمین میزنند)ظاهرا دارند یه خونه جدید میسازند.پدر سوخته ها نکردن یه وجب فاصله بزارن.بهشون امان بدی توو خونتم خونه میزنند از ۲ سانت هم نمیگذرند خوب پول میگیرند دیگه.. آخه بساز بندازی همه جا؟! ۲ متر جا میدن خداد تومن پول میگیرند.حداقل اینجاها رو خوب بسازید ما که دیگه توان جابجایی نداریم.........
-
عکسهایی از کودک آزاری!!!(شوخی با کودکان)
پنجشنبه 10 دی 1388 19:59
-
خدایا می شنوی؟؟؟؟؟؟؟
چهارشنبه 9 دی 1388 15:22
خداوندا به من توفیقی ده که فقط یک روز بنده مخلص تو باشم که میدانم حتی ساعتی این چنین بودن بس دشوار است . خدایا سینه ام را چنان بگشای که درد های تمام عالم را در آن جای دهم حتی درد محکوم شدن به گناهان ناکرده ام .خدایا میدانم که نادانم به ذزه ای از علم بیکرانت دانایم کن.بارالها زبانم در ستایش تو قاصر است به من زبانی عطا...
-
قصه درختو برگ
چهارشنبه 9 دی 1388 15:20
لحظ های بی تو بودن ٬مث لحظه های مرگه قصـــه منـــو تو لیلا٬ قصه درخت و برگه وقتی برگ از روی شاخه٬ خیلی آروم کنده میشه بیچاره درخت از این غم ٬می سوزه از سر تا ریشه وقتی برگ می افته رو خاک٬ میگه با غم به درخت به یاد درد من نباش ٬فقط توی روزای سخت می گه بهارو که دیدی٬ سلام مارم برسون بگو اجل مهلت نداد٬ بازم بشینم پیشتون...