لحظ های بی تو بودن ٬مث لحظه های مرگه
قصـــه منـــو تو لیلا٬ قصه درخت و برگه
وقتی برگ از روی شاخه٬ خیلی آروم کنده میشه
بیچاره درخت از این غم ٬می سوزه از سر تا ریشه
وقتی برگ می افته رو خاک٬ میگه با غم به درخت
به یاد درد من نباش ٬فقط توی روزای سخت
می گه بهارو که دیدی٬ سلام مارم برسون
بگو اجل مهلت نداد٬ بازم بشینم پیشتون
کابوس برگی که افتاد ٬یه زمستون با درخته
با خودش میگه خدایا ٬درد بی کسی چه سخته
یه زمشتون یاد برگو٬ تو دلش نگه می داره
واسهء مرگ یه احساس ٬از چشاش بارون می باره
اما وقتی که تموم شد٬ فصل بی رحم زمستون
می شه رو درخت قصه٬ برگ نو رسیده مهمون
بی وفا یادش میره ٬اون همه یه رنگیشو
بهار سال قبلشو ٬اون همه قشنگیشو
یادش می ره تنگ غروب٬ وقتی که باد برگو می برد
تمام خاطراتشو ٬به شاخه های اون سپرد
حالا منم اون برگ خشک ٬تویی درخت بی وفا
بشنو صدای خش خشم٬ به زیر پای آدما